«در دفاع از حیوان مظلومی به نام خر»

 

بدنام دیار پردغایی ای خر / مهجور و غریب و بی نوایی ای خر

از برُه و بزغاله چه کم داری تو؟ / آخر نه که مخلوق خدایی ای خر؟!

نادانی هم را به تو تشبیه کنند / قربانی دیرین جفایی ای خر

گر نیست جواب ابلهان خاموشی / افتاده و خاموش چرایی ای خر؟

ادراک نمی کنند درد دل تو / گاهی که به فریاد درآیی ای خر

در پیش صدای گریه آلود ریا / حقُا که ظریف و خوش صدایی ای خر

ای کاش شبی روی دو پا بر خیزی / در محفل عالمان بیایی ای خر

خودشیفتگان کوردل دریابند / تو نیز به خوردن آشنایی ای خر

تا خویش به تو عیان برابر بینند /با اینکه تو از ریا جدایی ای خر

یکریز به خلق جفته می اندازند / در مکتبشان تو خرده پایی ای خر

شیخ از سر جهل دل به دنیا بسته است / تو مورد طعنه و هجایی ای خر

تو بار بری ز خلق و او بار نهد / او عاطل و تو چه پر بهایی ای خر

تو خدعه و تزویر چه می دانی چیست / یکرنگ و سلیم و بی ریایی ای خر

در پردهء دین نمی کنی پرده دری / محجوب و نجیب و با حیایی ای خر

یک ذرُه به خود غصُه و تشویش مده / در قحط رجال پادشایی ای خر

نوشته شده در  پنجشنبه چهاردهم شهریور ۱۳۸۷  توسط وحید عمرانی  | 


اسلایدر