«در دفاع از حیوان مظلومی به نام خر»
بدنام دیار پردغایی ای خر / مهجور و غریب و بی نوایی ای خر
از برُه و بزغاله چه کم داری تو؟ / آخر نه که مخلوق خدایی ای خر؟!
نادانی هم را به تو تشبیه کنند / قربانی دیرین جفایی ای خر
گر نیست جواب ابلهان خاموشی / افتاده و خاموش چرایی ای خر؟
ادراک نمی کنند درد دل تو / گاهی که به فریاد درآیی ای خر
در پیش صدای گریه آلود ریا / حقُا که ظریف و خوش صدایی ای خر
ای کاش شبی روی دو پا بر خیزی / در محفل عالمان بیایی ای خر
خودشیفتگان کوردل دریابند / تو نیز به خوردن آشنایی ای خر
تا خویش به تو عیان برابر بینند /با اینکه تو از ریا جدایی ای خر
یکریز به خلق جفته می اندازند / در مکتبشان تو خرده پایی ای خر
شیخ از سر جهل دل به دنیا بسته است / تو مورد طعنه و هجایی ای خر
تو بار بری ز خلق و او بار نهد / او عاطل و تو چه پر بهایی ای خر
تو خدعه و تزویر چه می دانی چیست / یکرنگ و سلیم و بی ریایی ای خر
در پردهء دین نمی کنی پرده دری / محجوب و نجیب و با حیایی ای خر
یک ذرُه به خود غصُه و تشویش مده / در قحط رجال پادشایی ای خر