«مقدس علیشاه فانی مبارکه»
در دیر مغان دف و رباب آوردند / سجّاده ببردند و شراب آوردند
گفتم که شراب را کبابی است مقیم / دلها همه بردند و کباب آوردند (بابا تقی دزفولی)
از گلستان خوشبوی عرفان ، گلبنی ؛ و از عشرتگه نور صفا و خلوص و صمیمیت ، مستی ؛ و از جهان تزکیه و تعلیم و ادب و رشد و بیخودی ، شوریده ای ؛ و از دریای بیکران خداشناسان و راستان و پاکان و نیکان ، گوهری ؛ و از تبار موحدان و پارسایان ، نغمه سرایی و عارفی و شاعری و پخته ای و سوخته ای و نخبه ای که منزلهای سلوک و ریاضت و معرفت را پشت سر گذاشته و به وادی فناء فی الله رسیده و برای خشنودی خدایش و وصول به حق و حقیقت و کمالش رنجها برده و خون دلها خورده و گنجها دیده و اجرها یافته و به قول مولانا جلال الدین بلخی که فرموده است :
حاصل عمرم سه سخن بیش نیست / خام بدم پخته شدم سوختم
در راه خدایش سوخت و از غیر خدا گذشت و بدو رسید و جانانه و مستانه خام بود ، پخته شد در راه معبودش و سوخته شد و مس وجودش را با نار ریاضت گداخت و هستیش ، اکسیر احمر و کیمیای گرانبها گردید. از سوختگان بود و از نمونه های بارز موت اختیاری و به قول پیامبرش پیش از آنکه به مرگ حتمی بمیرد ، صفات رذیله و دنائس پست و هواجس شیطانی را در وجودش نابود ساخته و با قلبی پاک و دلی روشن و نورانی به سوی معبودش شتافت و مقدس فانی به راستی فنا شده ای در وجود معبود شد. مریدان را نوری و چراغی بود و سالکان را شوری و صفایی و چه زیبنده ایشان است کلام روحانی سعدی که فرمود :
دست در دامن مردان زن و اندیشه مدار / هر که با نوح نشیند چه غم از طوفانش؟
آری برای پیروان مأمنی بود و برای سالکان الی الله ، ملجأیی. و بدین شعر که عارفی سروده متصف گشته بود که :
مرده ای باشم به من حق بنگرد / به از آن زنده که باشد دور و رد
مولانا قطب العارفین ، زبده السالکین ، عارف کامل ، فاضل دانشمند ، مرحوم حسین بن علی محمد با نام طریقتی مقدس علی فانی مبارکه ، در سال 1294 هجری قمری در مبارکه پا به عرصه وجود گذاشت. در سن کودکی پدر آن بزرگوار دار فانی را وداع گفت و رخت اقامت به عقبی افکند. مقدس در دامان مادر پرورش یافته تا به سرحد رشد و نمو رسیده و به کسب و کار و امرار معاش می پردازد. از دروان خردسالی آثار ترقی و تعالی در جبهه اش آشکار و علاقه مفرطی به تحصیل و کسب علم و کمال داشته ، لکن به علت عدم بضاعت و وسیله معاش نمی توانست هدف خود را پیروی نماید ، اما با عزم راسخ و اراده آهنین از مقصود خود سر نباخته و با آنکه گرفتاری های خانوادگی او را مهلت نمی داد با این وصف در صدد راه چاره برآمده از روی عِرق دینی و عقیده پاک و طینت بی آلایش و متحمل شدن سختی های مسافرت ، در سن چهل سالگی پای پیاده راه عتبات عالیات را در پیش می گیرد. در نجف اشرف متحصّن و دست توسل به دامان عطای ولی الله حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام زده ، لطف و عنایات آن حضرت شامل حال ایشان شده با کسب موفقیت و درک فیض به موطن خود مبارکه بازگشت و گویا هر چه که می خواست در آن سفر از درگاه شاه اولیا دریافت کرده بود. در مدت کوتاهی به خواندن و نوشتن سواد فارسی آشنا و از آنجایی که دارای هوش و ذکاوت فطری و ذاتی بود به سرودن ابیات و اشعار دلپسند مشغول می شود و آثاری که از آن زمان از ایشان باقیست مورد توجه و جلب نظر خاص و عام است. به منظور اینکه تحصیلات خود را به پایان برساند به خدمت عالمان وقت قیام و به تحصیل علوم عربیه مشغول و ساعتی را راحت نمی نشیند و تا آنجا که مقدور و میسر بود به حد امکان بهرمند شده و به اغلب فنون علمی و ادبی به ویژه عروض ، واقف و ماهر می گردد و مابین همتایان به لسان الغیب هم شهرت پیدا می کند. در نتیجه معاشرت و مصاحبت با اقطاب و مرشدان صاحب ارشاد ، پا به دایره طریقت نهاده در فقر الله و محمد صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام افتخار تشرف پیدا کرده و شب و روز را به عبادت و ریاضت می گذراند و بیشتر اوقات به مسافرت رفته ، سیر آفاق و انفس را که از ارکان درویشی است می نماید تا به مقام ارشاد در سلسله جلیله فقر خاکسار می رسد که اربابان فضل و کمال در محضر شریفش شرکت کرده و کسب فیض می نمودند. ایشان در زهد و تقوا مشهور و معروف و کمتر کسی از خواص است که او را نشناسد و به حقیقت امر او آگاه نباشد. وضع مالی ایشان رضایت بخش نبوده که چون استغنای طبع داشتند ، به جدال با نفس عمری را به سختی و رنج و تعب طی می نمایند. اصل آن مرحوم از کلانتران بختیاری است که جد بزرگوارش به خاطر بعضی اختلافات و تحولات نسبت به محل و زمانه ، جلای وطن کرده و در مبارکه سکنی می گزیند و به زادگاه خود شهر مبارکه و مردمانش دلبستگی زیادی داشته است.
تعداد فرزندان ایشان دو نفر است به نامهای یدالله مقدس و محمد علی مقدس. که اولی کارمند بازنشته مبارکه بوده و با زحمات زیاد و خسته کننده به ثبت و ضبط اشعار پدر گرامیش همت گمارده و به تألیف و چاپ آثار ایشان اقدام نمود و خدمت بزرگی را از این راه به آثار پدر بزرگوار نموده و نام آن مرحوم را برای همیشه باقی و جاویدان گذاشت و او را از خود راضی گردانیده است. خود یدالله مقدس نیز از صاحبان طبع و ذوق و از شاعران معاصر اصفهان هستند. آثار مقدس علیشاه فانی مبارکه عبارتند از : خورشید طریقت ، آفتاب عرفان ، شمس حقیقت و نور معرفت که همگی توسط فرزندشان به چاپ رسیده است. وفات مرحوم مقدس فانی در روز یکشنبه چهاردهم محرم الحرام سال 1353 هجری قمری و آرامگاه ایشان واقع در مزار مبارکه می باشد. (با استناد به مقدمه کتاب آفتاب عرفان از مقدس فانی نوشته حبیب الله نظیری دزفولی و مقدمه دیوان خورشید طریقت نوشته محمدعلی مقدس فرزند کوچکتر مقدس علیشاه فانی)
اشعار ایشان در نهایت لطف و حاوی معانی بلند عرفانی است و از قوت و قدرت قابل توجهی برخوردار است. برای نمونه در مدح شاه اولیا علی (ع) قصیده ای دارند در هفتاد و هفت بیت و نام هر صد و چهارده سوره قرآن را در آن آورده اند که بسیار هنرمندانه و شگفت انگیز است. اخیراً فرمان فتحعلیان که از آوازخوانان برجسته و نوآور کشور است و وارد در سلک درویشان نیز می باشد برخی از اشعار مقدس علیشاه را به شیوه ای نوین در کارها و آهنگ های خود خوانده است که برای نمونه می توان به آهنگ سلطان طریقت از وی اشاره کرد. نمونه ای از اشعار پیر طریقت ، مقدس علیشاه فانی مبارکه :
خوش است از همه عالم کناره بگزیدن / به دوست بستن و از غیر دوست ببریدن
به کنج عزلت و گنج مراد را جستن / نهان ز دیده اغیار عشق ورزیدن
به صد نیاز به دلدار راز دل گفتن / به ناز از لب جانانه راز بشنیدن
صحیفۀ عمل خویش پیش آوردن / حساب فعل به میزان عدل سنجیدن
به شاهراه حقیقت قدم به صدق زدن / نه زیر بار غم عشق شانه دزدیدن
ز بانگ غول نشاید عنان کشید از راه / ز سست باد نباید چو بید لرزیدن
به گفتگو نتوان اولیای حق گشتن / به چشم سر نتوان کس خدای را دیدن
بیا به میکده ای شیخ با ریا تا کی / به زیر خرقۀ سالوس بت پرستیدن؟
بنوش باده و مینوش پند پیر مغان / عبث نمی شود از پند پیر رنجیدن
به سوز هجر بساز ار وصال او طلبی / علاج هجر چه باشد؟ به صبر کوشیدن
کنون که بخت بخواب است روزگار سیاه / دلا بخواب که باشد زمان خوابیدن
اگر مقدس فانی خطا نمود چه غم / گنه ز بنده و از کردگار بخشیدن
غزلی دیگر :
نصیحتی کنمت زاهدا حکیمانه / به شرط آنکه نیاید به گوشت افسانه
چه صرفه برده ای ای سست عهد با من گو / ز داغ سجده و تسبیح و دام صد دانه
ریا و زهد به فردا به نیم جو نخرند / چه سود حیله و تزویر و زرق پنهانه؟!
مگر ندیدی چندین هزار سال ابلیس / نموده سجده خدا را و گشت بیگانه
خطاب فخرج منها رجیم از یزدان / به شأن اوست اگر عاقلی و فرزانه
تو خود بگیر ز کار پلید دون عبرت / که خلع گشت از او دستگاه شاهانه
بیا تو طاعت صد ساله را گذار و گذر / دمی به همره رندان درآ به میخانه
نخست جامۀ هستی برون نما از تن / سپس بنوش تو از دست پیر پیمانه
زدی چو یک دو سه جام شراب ناب ، شود / ز نور جام ، عیان بر تو عکس جانانه
رسی به سرّ کلام مقدس فانی / که صدق بود و یا کذب پند بیگانه
تمامی خوانندگان گرامی این وبلاگ و مشتاقان سلوک و طریقت و معرفت را به خواندن اشعار ایشان توصیه و ترغیب می نمایم. یا هو ...
