«علی بن سهل بن الأزهر الاصفهانی»
مردان خدا از آستان دگرند مرغان هوا از آشیان دگرند
منگر تو بدین چشم بدیشان کایشان بیرون ز دو کون در مکان دگرند
علی بن سهل اصفهانی یکی از شخصیت های بارز اصفهان در قرن سوم (متوفی در دویست و هشتاد هجری قمری) از اکابر عرفا و مشایخ صوفیه در اصفهان بوده ، در بقعه کنونی واقع در محلة طوقچی که مدفن اوست ساکن و به سیر و سلوک ، ایراد سخن معرفت و ارشاد مریدان اشتغال داشته است. جنید بغدادی معروف به شیخ الطائفه از بزرگترین اقطاب تاریخ عرفان با علی بن سهل اصفهانی مکاتبات لطیف داشته و مشایخ بزرگ دیگر نیز با وی مرتبط بوده و به دیدار او در اصفهان می آمده اند. برای نمونه در کتاب سیرت کبیر از زبان ابوعبدالله خفیف شیرازی که با اخبار حسین منصور حلاج و با محیط و عصر وی آشنایی کامل داشته نقل گردیده که حسین منصور حلاج عارف نام آور ایران در اصفهان با علی بن سهل اصفهانی ملاقات نموده است. ابن بطوطه سیاح معروف مراکشی طی سفر طولانی خود هنگامی که به اصفهان می رسد در همین خانقاه شیخ علی سهل منزل کرده و اطلاعات جالبی را از محیط آن به دست می دهد که عین مطالب آن در اینجا نقل می گردد : در این شهر در زاویة منسوب به شیخ علی بن سهل که شاگرد جنید بوده است منزل کردم. این زاویه مورد احترام و زیارتگاه مردم اصفهان است و در آن برای مسافرین غذا داده می شود و گرمابه ای عالی مفروش به رخام دارد که دیوارهایش از کاشی است. این حمام وقف است و از مراجعه کنندگان پولی مطالبه نمی شود. شیخ این زاویه ، عابد پرهیزکار قطب الدین حسین پسر شیخ ولی الله شمس الدین محمد بن محمود بن علی معروف به رجاء بود و برادر او شهاب الدین احمد نیز مردی دانشمند و منصف بود. چهارده روز در زاویه پیش این شیخ قطب الدین بودم و از مراتب خدا پرستی و درویش نوازی او و تواضعی که در برابر فقرا داشت چیزها دیدم که مایة اعجابم بود. شیخ در پذیرایی و اکرام من مبالغت فرمود و جامه ای نیک به من بخشید و همان ساعت که به زاویه رسیدم غذایی با سه عدد خربزه اصفهان که تا آن روز نخورده بودم برایم فرستاد.
روزی شیخ قطب الدین در زاویه ای که منزل کرده بودم به دیدن من آمد. منزل من مشرف به باغی بود که تعلق به شیخ داشت. آن روز لباسهای شیخ را شسته بودند و در باغ پهن کرده بودند تا بخشکد. از جملة لباسها جبة سفید گشادی بود که در آن نواحی هرزمیخی (هزارمیخ جامة مخصوص درویشان) نامیده می شود و من چون آن را دیدم با خود اندیشیدم که مستحق چنین جبه ای هستم. شیخ که به منزل من آمد در باغ نگریست و یکی از خدامش را گفت برو و آن جامة هرزمیخی را پیش من آر. جامه را آوردند و شیخ آن را بر من پوشانید. من به پایش افتادم و بوسه ها زدم و تقاضا کردم که طاقیه (نوعی از کلاه بلند و تاجدار درویشان) سر خود را با اجازه ای که پدر او شمس الدین از شیوخ خود داشته و از پدر تلقی کرده به من بخشد. شیخ در چهارده جمادی الاخری سال هفتصد و بیست و هفت آن طاقیه را در همان زاویه به من داد و سلسلة مشایخ این شیخ که خرقه از آنها دارد بدین ترتیب است : شمس الدین – تاج الدین محمود – شهاب الدین علی رجاء – امام شهاب الدین ابی حفص عمر بن محمد بن عبدالله سهروردی – شیخ کبیر ضیاءالدین ابوالنجیب سهروردی – عم وی امام وحید الدین عمر – پدر او محمد بن عبدالله معروف به عمویه – شیخ اخی فرج زنجانی – شیخ احمد دینوری – امام ممشاد دینوری – شیخ علی بن سهل صفدی – ابوالقاسم جنید بغدادی – سری سقطی – داوود طایی – حسن بصری – امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) .
شیخ بهایی عارف و دانشمند بزرگ دوره صفوی که از مفاخر ایران زمین به شمار می رود درباره وی در کتاب کشکول خود چنین می گوید :
شیخ علی بن سهل صوفی اصفهانی به فقیران و صوفیان می بخشید و به آنان نیکی می کرد. روزی گروهی از آنان به نزد او آمدند و چیزی نداشت تا به ایشان دهد. شیخ به نزد یکی از دوستان خویش رفت و از او چیزی خواست تا به فقیران دهد. مرد درهمی چند به او داد و از کمی آن عذر خواست و گفت : اینک به ساختن خانه مشغولم و هزینة زیاد دارم و عذر مرا بپذیر! شیخ گفت : هزینه بنای خانة تو چند است؟ گفت : چیزی در حدود پانصد درهم. شیخ گفت : آنها را به من ده تا به فقیران دهم و من خانه ای در بهشت به تو می بخشم و بدان پیمان می کنم. مرد گفت : ای ابوالحسن! من هیچگاه از تو خلاف نشنیده ام و اگر سخن خویش را تضمین می کنی ، من نیز به آن عمل می کنم. گفت : تضمین می کنم. و تضمین نامه ای به خط خویش نوشت که خانه ای در بهشت به او دهد. مرد نیز پانصد درهم به او داد و خط شیخ گرفت و وصیت کرد که چون بمیرد آن را در کفن وی نهند. مرد در آن سال مرد و بدانچه وصیت کرده بود عمل شد. شیخ روزی به مسجد رفت تا نماز بامداد بگزارد که نوشتة خویش را در محراب یافت که بر پشت آن با خط سبز نوشته بودند : تو را از ضمانت بیرون آوردیم و خانه ای در بهشت به صاحب خط دادیم و آن نوشته روزگاری نزد شیخ بود که بیماران اصفهانی و دیگران از آن شفا می خواستند و همچنان در میان کتابهای شیخ بود تا صندوق کتابهایش به سرقت رفت و آن نوشته نیز. نویسنده این سطور ، محمد ، معروف به بهاءالدین عاملی (شیخ بهایی) که خدا از او درگذراد! می گوید : به هنگام اقامتم در اصفهان ، شبی در رویا دیدم که به زیارت مرقد پیشوا و سرور و مولایم امام رضا (ع) مشرف شدم و گنبد ضریح او چون گنبد بقعة علی بن سهل بود و ضریح او نیز. چون از خواب بیدار شدم رویایم را از یاد بردم و از روی اتفاق یکی از یارانم به بقعة علی بن سهل فرود آمد و به دیدارش رفتم و پس از آن به زیارت بقعه شیخ رفتم. هنگامی که گنبد و ضریح او را دیدم ، رویایم به یادم آمد و اعتقادم در حق شیخ افزود.
از سخنان علی سهل اصفهانی :
- برترین عبادت ها شکیبایی و سکوت و انتظار فرج است.
- بردباری سه گونه است : بردباری بر گناه ، بردباری بر طاعت خدا و بردباری بر مصیبت.
- سه چیز از گنجهای بهشت است : صدقه دادن ، کتمان گناه و کتمان بیماری.
- هر سخنی که ذکر حق در آن نباشد باطل است و هر سکوتی که در آن اندیشه نباشد خطاست و هر نگرشی که در آن عبرتی نباشد نارواست.
- خندانی که به گناه خود اقرار دارد بهتر از گریانی است که به اعتماد خدا از خشم او نیندیشد.
- دنیا محل گذر است و آخرت جای ماندن. خدا بر شما ببخشاید از گذرگاه برای جایگاه خود توشه برگیرید. پرده های گناهان خود را بر آن کس که به رازهای شما آگاه است نیز مدرید. پیش از آنکه جسم هاتان از دنیا برود دلهاتان را از دنیا بیرون کنید که برای آخرت خلق شده اید و در دنیا زندانی اید. چون کسی بمیرد فرشتگان گویند : از پیش چه فرستاده است و مردمان گویند : از پس چه نهاده است؟ - خدا پدرانتان را رحمت کناد! - برخی از آنچه دارید پیش فرستید که از آن شما باشد و همه را باز پس مگذارید که زیانتان رساند. دنیا همچون زهر است. کسی خوردش که نشناسدش.
شیخ عظیم الشأن ، فرید الدین عطار نیشابوری که خود از مشایخ کبیر عرفان ایران زمین و از بزرگان ادب پارسی به شمار می رود در اثر ارزنده خود تذکرة الاولیاء که شرح احوال و سخنان مردان بزرگ حق و اولیای الهی است ، علی سهل اصفهانی را در زمره یکی از این افراد بر شمرده ، درباره وی داد سخن داده و برخی سخنان او را آورده است که در ذیل این مطلب عیناَ از تذکرة الاولیاء نقل می گردد :
آن خواجۀ درویش ، آن حاضر بی خویش ، آن دانندۀ غیوب ، آن بینندۀ عیوب ، آن گنجینۀ دقایق و معانی ، شیخ علی سهل اصفهانی – رحمه الله علیه – بسی بزرگ بود و معتبر ؛ و از کبار مشایخ بود و جنید را به وی مکاتبات لطیف است ؛ و صاحب ابوتراب بود و سخن او در حقایق عظیم بلند بود ؛ و معاملات و ریاضات او کامل است ؛ و بیانی شافی داشت در طریقت ؛ و عمرو بن عثمان مکی به زیارت او آمد به اصفهان ؛ و سی هزار درم وام داشت ، علی بن سهل همه بگزارد. و سخن اوست که گفت : (( شتافتن به طاعات از علامات توفیق بود و از مخالفات بازداشتن از علامات رعایت بود و مراعات اسرار از علامات بیداری بود و به دعوی بیرون آمدن از رعنایی بشریت بود ؛ و هر که در بدایت ارادت درست نکرده باشد ، در نهایت عافیت و سلامت نیابد)). گفتند : (( در معنی یافت سخنی بگو)). گفت : (( هر که پندارد که نزدیک تر است ، او به حقیقت دور تر است. چون آفتاب که بر روزن می افتد ، کودکان خواهند که تا آن ذره ها بگیرند ، دست در کنند ، پندارند که در قبضۀ ایشان آمد. چون دست باز کنند ، هیچ نبینند)). وگفت : (( حضور به حق فاضل تر از یقین به حق ، از آن که حضور در دل بود و غفلت بر آن روا نباشد ؛ و یقین خاطری بود که گاه بیاید و گاه برود ؛ و حاضران در پیشگاه باشند و موقنان بر درگاه)). و گفت : )( غافلان بر حکم خدای تعالی زندگانی می کنند و ذاکران در رحمت خدای و عارفان در قرب خدای)). و گفت : (( حرام است کسی را که می خواند و می داند ، و با چیزی دیگر آرام می گیرد)). و گفت : (( برشما بادکه پرهیز کنید از غرور به حسن اعمال ، بافساد باطن اسرار)) – یعنی ابلیس چنین بود – و گفت : (( توانگری التماس کردم ، در علم یافتم ؛ و فخر التماس کردم ، در فقر یافتم ؛ و عافیت التماس کردم ، در زهد یافتم ؛ و قلّت حساب التماس کردم ، در خاموشی یافتم ؛ و راحت التماس کردم ، در نا امیدی یافتم)). و گفت : (( از وقت آدم باز – علیه السّلام – تا قیام ساعت ، آدمیان از دل می گفتند و می گویند و من کسی می خواهم که مرا وصیّت کند که : دل چیست؟ یا چگونه است؟ و نمی یابم)). پرسیدند از حقیقت توحید. گفت : (( نزدیک است از آنجا که گمانهاست. امّا دور است در حقایق)). نقل است که او گفت : (( شما پندارید که مرگ من چون مرگ شما خواهد بود که : بیمار شوید و مردمان به عیادت آیند؟ مرا بخوانند ، اجابت کنم)). روزی می رفت ، گفت ((لبّیک)) و سر بنهاد. شیخ ابوالحسن مزیّن گفت : در آن حال او را گفتم : ((بگو لا اله الا الله)). تبسّمی کرد و گفت : (( مرا می گویی که کلمه بگو. به عزّت او که میان و من و او نیست الّا حجاب عزّت)) و جان بداد. ابوالحسن مزیّن بعد از آن محاسن خود بگرفتی و گفتی : (( چون من حجّامی اولیاء خدای را شهادت تلقین کند؟ واخجلتاه!)) و بگریستی. رحمة الله ، تعالی.
نورالدین عبدالرحمان جامی ، عارف و صوفی دانشمند قرن نهم نیز در اثر گرانسنگ خود ، نفحات الانس من حضرات القدس در مورد وی می نویسد :
«از طبقه ثانیه است. کنیت او ابوالحسن است ، از قدمای مشایخ اصفهان. شاگرد محمد بن یوسف البناست. از اقران جنید بوده و میان ایشان مکاتبات و رسالت بوده. با ابوتراب نخشبی صحبت داشته و کان له ریاضة عظیمة ، ربما کان امتنع عن الاکل و الشرب عشرین یوما یبیت فیها قائما هائما ، بعد ان کان نشوه نشو ابناء النعمة و المترفین. وی گفته که «ما احتلمت قط الا بولی و شاهدین.» وقتی عمر عثمان مکی را به مکه سی هزار درهم وام برآمد ، به اصفهان آمد به نزدیک علی سهل اصفهانی تا وی را یاری دهد. علی سهل وام وی را معلوم کرد که چند است ، نقد کرده به مکه فرستاد و او را آگاه نکرد. پس او را بنواخت و گسیل کرد. وی می رفت ، دلی از وام پر اندیشه. چون به مکه رسید ، وام را باز داده یافت برآسود. شیخ الاسلام گفت :«دانی که علی سهل چرا چنان کرد؟ از بیم عذر خواستن و بار شکر گزاردن ، که هیچ آزادمرد آن را بر نتابد.» علی سهل گوید : «روا نیست پیش ما که این طایفه را درویش خوانند ، که ایشان توانگرترین خلق اند.» شیخ الاسلام گفت : «حق تعالی که جامه های نیکو به دنیا داران داد ، فرّ جامه به درویشان داد و طعام پاکیزه به ایشان داد و لذت طعام به درویشان داد.» و هم علی گفته : «اعاذنا الله و ایاکم من غرور حسن الاعمال مع فساد بواطن الاسرار.» و هم وی گفته : «التصوف التبری عمن دونه و التخلی عمن سواه.» و پرسیدند از وی از حقیقت توحید ، گغت : «قریب من الظنون بعید من الحقایق.» و انشد لبعضهم :
فقلت لاصحابی هی الشمس ضوءها / قریب ولکن فی تناولها بعد
شیخ الاسلام گفت : «علی سهل را گفتند : روز بلی را یاد داری؟ (منظور روز ازل است که پرودگار به خلایق فرمود الست بربکم ، قالوا بلی) گفت : چون ندارم؟ گویی که دی بود.» و بعضی این سخن را به ابوجعفر محمد بن فاذه که وی نیز از شاگردان محمد بن یوسف البناست نسبت کرده اند ، چنانچه در کتاب سیر السلف مسطور است. و می تواند بود که این سخن از هر دو بزرگ واقع شده باشد و می تواند بود که یکی از ناقلان را سهوی افتاده باشد. شیخ الاسلام گفته : «در این نقص است. صوفی را دی و فردا چه بود؟ آن روز را هنوز شب نیامده ، صفوی در آن روز است.» و کانه علی بن سهل یقول : «لیس موتی کموت احدکم ، انما هو دعاء و إجابة ، أدعی فأجیب.» فکان کما قال ، کان یوما قاعدا فی جماعة ، فقال لبیک و وقع میتا.»
هم اکنون پس از گذر سالیان دراز از دوران علی سهل اصفهانی ، هنوز این مکان مقدس ، مطاف اهل دل و محل رفت و آمد و توجه انسانهای اهل سلوک ، خود ساخته و پرهیزکار است و با اینکه دیگر از رواج قبلی برخوردار نیست اما هنوز آن رشته به کلی نگسسته است. در حال حاضر شیخ این خانقاه جناب آقای احمد علی برومند از رجال بنام اصفهان با نام طریقتی نصرت علیشاه هستند و مریدان ایشان در این مکان تحت نظر ایشان به سیر و سلوک اشتغال دارند. در گذر زمان و به خصوص در دوران معاصر در این بقعه تصرفات بسیاری انجام گرفته و مقدار قابل توجهی از زمینهای متعلق به آن را تحت عنوانهایی اشغال نموده اند. مقدار فضایی که از مکان اولیه باقی مانده شامل عمارت اصلی مدفن و اتاقهایی در پشت آن بوده و سراها و اماکن بسیاری از قبیل حمام و باغ و غیره که ابن بطوطه در سفرنامه خود به آنها اشاره می کند به کلی از بین رفته است. مکان دقیق بقعه شهر اصفهان ، در محدوده میدان طوقچی و پشت دبیرستان و پیش دانشگاهی هاتف می باشد. درود و رحمت خداوند بر او باد.
